صریر

روز نوشته های بنده

صریر

روز نوشته های بنده

محبوب من چه کنم با روزهای بی سر و پا

چه کنم با روزهای ولگرد در سایه سار کوچه ها

محبوب من به یاد نیشابور نگاه شما میچرخم که هستی ام بی شما مکروه است

محبوب من تنهایی من پیش شما چه میکند.

به حرفهایم نمک میزنم

 

محبوب من تنهایی من پیش شما چه میکند به حرفهایم نمک میزنم

افاقه ندارد حرف تازه میگویم حرفهایم را شیرین میکنم در هر جمله ای دو سه حبه واژه قند میریزم یک قاشق مربا خوری شکر میپاچم. افاقه ندارد.

محبوب من تنهایی من نزد شما چه میکند

محبوب من دل من نیشابور است یادتان هست روز اول در اونجا من بودم و حسین پناهی و حملت جوان اکنون آن دو رفتند به عالم ناز . من هم...

صدای بوق قطار را میشناسم وقتی به آخرین ایستگاه خود میرسد

محبوب من تنهایی من نزد شما چه میکند

محبوب من دراز شبی ست عشق مرا به گروگان گرفته است

عقل با حیا مانع میشود بگویم که در انتظار تو ام

هر چه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با او گذرد میگذرد

محبوب من هر چه شعر جانوری دریاییست که روی زمین زندگی میکند و آروزی پرواز به آسمانها را دارد

محبوب من خداوند مژگانتان را بلند تر کند

محبوب من درد فراق از دندان درد هم سخت تر است

دل من نیشابور است.

تنهایی من پیش شما چه میکند...

محبوب من چشمهای شما لانه همه نگاههای عالم است

هموطنان جان...

آسمان سینه ام را چون شمایی مشتری است باز کن دکان که وقت عاشقی است...

از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک
امن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی

شعر برای حافظ است :)

از گذاشتن نظرهای خود دریغ نفرمائید ;)

وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ
{سوگند به انجیر و زیتون/(و یا) سوگند به (سرزمین قدسى‏) انجیر و زیتون (شام و بیت المقدس)}
‏تین 1


آرام کسی رد شده اما ضربانش

باید بنویسم غزلی تا هیجانش…


عطر خوش نعنای تو در حلقه‌ای از دود

سرگیجه‌ی این شهر، من و نقش جهانش


آواز بیاتی و چه خوب است که یک شب

عریان بشوی در وسط جامه درانش


از روی لب توست که در حاشیه‌ی قم

هی شعبه زده حاج‌حسین و پسرانش


این شعر فقط تاب و تب رد شدنت بود

چیزی که عیان است چه حاجت به بیانش


دنباله‌ی موهای تو بر صفحه‌ی کاغذ

آرام کسی رد شده اما ضربانش…

 

حسام بهرامی
 


می‌گوید اقتصاد مقاوتی را نمی‌فهمی

اما چه می‌داند که عشق و دوست داشتن اقتصاد و پول نمی‌فهمد

مبارک باشد

بیا بنویسیم رو درخت رو پر پرنده رو ابرها...


چرا هر چی آهنگ قشنگ و زیباست فقط زن‌های خواننده خوانده اند؛ آن هم از نوع قدیمی
چرا یه مرد خوش صدا پیدا نمی شه این آهنگ‌ها رو بخونه تا ما بتونیم گوش کنیم و لذت ببریم!؟
آخه چرا
چرا
بابا ما مردها هم آدم هستیم

غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» امام خمینی (ره) از جمله اشعاری است که بعد از رحلت ایشان منتشر شد و مقام معظم رهبری در پاسخ به این غزل زیبا، شعری با آغاز «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» همسو با این غزل سرودند که در ادامه هر دو غزل آمده است

غزل امام خمینی(ره)

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم 
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم 

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم 
همچو منصور خریدار سر دار شدم 

غم دلدار فکنده است به جانم، شرری 
که به جان آمدم و شهره بازار شدم 

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز 
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم 

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم 
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم 

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد 
از دم رند می آلوده مددکار شدم 

بگذارید که از بتکده یادی بکنم 
من که با دست بت میکده بیدار شدم 


غزل مقام معظم رهبری 

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان 
دار منصور بریدی همه تن دار شدی 

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر 
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی 

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی 
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی 

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست 
امت از گفته در بار تو هشیار شدی 

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی 
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی 

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم 
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی


اینجا نواب است...

صدای مرا از طبقه هفتم می شنوید

غذا آمده است...

خدایا چقدر گشنه ام

(پس از باز کردن درب آلومینیومی غذای اداره)

با این تصویر مواجه شدیم:

!!!

؟؟؟

کوکو سبزی غلتان و غرق در روغن